صبحدم بادصباپیغام دادصبحت بخیر
چشم من خیره به آن خورشیدعالمتاب شد
داده مزده زندگانی رابمن تبریک گو
هم بخودتبریک گفت هم من که اوشادان شد
اول اوآمدپدیدزیراکه اوخودشدپدید
بعدخودعشقش بروی من فتاداینگونه شد
عالمی کرده مهیابهرمن تسخیروار
تاکنم تسخیروسازم خودکه این احوال شد
جهدوکوشش می کنم اماشدم محبوس خود
ازخودم بیرون شدن فریادهابربام شد
هرکسی افتدنظربیندمرادرشوروبر
دست وپایم بسته انددلبستگان اینگونه شد
قدرت وافرتوان تابگسلی این دشمنان
لشکردشمن وفوراست وتنم درگیرشد
بوده ام من منتظرتابگسلم وصل خبیث
یک به یک سازم جداتااین تنم آزادشد
بعدآزادی کنم من ادعاکه بنده ام
قبل آن هم گشته شامل حاصلش اینگونه شد
قدسیان آماده شوتابرکشی فریادحق
سیل زیباشویدهرخاروخسی تاواله شد